۶ بهمن ۱۳۹۰

اخلاق

کارل گوستاو یونگ (روانشناس شهير سويسي و از شاگردان معروف فرويد كه در بحث ناخود آگاه جمعي از هم جدا شدند) فکر می کند که اخلاق دو جور است : اخلاق بردگی و اخلاق اربابی.
اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که 90 درصد مردم بهش معتقدند؛ اخلاقی که می گوید در مهمانی ها و جمع فامیل لبخند بزن، اگر عصبانی می شوی ، خوددار باش و فریاد نزن ، وقتی دخترعمویت بچه دار می شود برایش کادو ببر،وقتی دوستت ازدواج می کند بهش تبریک بگو ، وقتی از همکارت خوشت نمی آید ، این را مستقیم بهش حالی نکن،برای این که دوستت ، همسرت ، برادرت ناراحت نشوند خودت را ،عقاید و احساساتت را سانسور کن ، برای به دست آوردن تأیید و تحسین اطرافیان ،  لباسی را که دوست داری نپوش ،اگر لذتی برخلاف شرع و عرف و قوانین جامعه بشری است آن را در وجودت بُکُش و به خاک بسپار، فداکار، مهربان ، صبور، متعهد ، خوش برخورد و خلاصه ، همرنگ و همراه و هم مسلک جماعت باش...
اما اخلاق اربابی ، کاملا متفاوت است.افرادی که  به اخلاق اربابی پایبندند، از نظر روانشناسی ، آدم هایی هستند که به  بالاترین حد از بلوغ روانی رسیده اند و قوانین اخلاقی را نه از روی ترس از خدا و جهنم و قانون و پلیس وهمسر و پدر و مادر و نه به طمع پاداش و تشویق اجتماعی، که برمبنای وجدان خودشان تعریف می کنند. البته وجدان شخصی این افراد ، مستقل ، بالغ ، صادق و سالم است ، اهل ماست مالی و لاپوشانی نیست ، صریح و بی پرده است و با هیچکس ، حتی خودشان تعارف ندارد. بزرگترین معیار خالقان اخلاق اربابی برای اعمال و رفتارشان، رسیدن به آرامش و رضایت درونی است. اخلاق اربابی مرزهای وسیع و قابل انعطافی دارد و هرگز خشک و متعصب نیست.
برای توده هایی که مقید و مأخوذ به اخلاق بردگی هستند ، اخلاق اربابی ، گاه زیبا و تحسین برانگیز ، گاهی گناه آلود و فاسد و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم  است.
یونگ می گوید افرادی که به اخلاق اربابی رسیده اند تاوان این بلوغ را با تنهایی و طرد شدگی پس می دهند. آنها به رضایت درونی می رسند ولی همیشه برای اطرفیانشان ، دور از دسترس و غیرقابل درک باقی می مانند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر